حوادث «بزرگ» معمولا «اتفاقی» رخ نمیدهند؛ گاهی «زمینه وقوع» دارند، گاهی هم «پشت پرده» دارند. مثلا قتل«فرانتس فردیناند»، ولیعهد اتریش و همسرش در ژوئن 1914 به دست یک جوان صرب بوسنیایی، حادثهای بود که منجر به جنگ جهانی اول شد. حادثهای به بزرگی جنگ جهانی اول، «زمینه» داشت نه «پشت پرده». رقابت و نارضایتی کشورهای قدرتمند اروپایی و تعارض جدّی منافع آنان در سراسر جهان زمینهساز این جنگ بود و قتل ولیعهد اتریش و همسرش هم فقط یک جرقه بود. اما حادثه 11 سپتامبر بنا به دهها دلیل، سند و مدرک که بارها در رسانهها اعلام شده، «پشت پرده» داشت و یک توطئه بود. «توهم توطئه» را هم، اصولا، با هدف جلوگیری از یافتن همین پشت پردهها وارد ادبیات سیاسی کردهاند.
گاهی برای یافتن «اهداف» و «پشت پرده ها» اما، باید به پیامدهای آن حادثه بزرگ نگریست. حادثه 11 سپتامبر، حادثه بزرگی بود، پیامدهای بزرگی هم داشت. از پیامد مهم این حادثه، لشکرکشی غرب به منطقه ثروتمند خاورمیانه بود؛ طرح «خاورمیانه بزرگ» هم از دل همین حادثه بزرگ زاییده شد.
اشغال برخی کشورهای مهم منطقه غرب آسیا، غارت ثروت آنها، جابهجایی برخی مرزها، تامین امنیت برخی رژیمها و در نهایت نابودی مقاومتی که ایران در راس آن است، «اهداف» و «پشت پرده ها»ی توطئه 11 سپتامبر بود. تمام این اقدامات و جنایات هم با نام «مبارزه با تروریسم» صورت میگرفت آن هم از سوی کشورهایی که سابقه و ید طولایی در جنگافروزی و اشغالگری دارند! و خالق یا حامی تروریستهای جلادی مثل طالبان و صدام بودند. هرچند؛ آمریکا و متحدانش با لشکرکشی به غرب آسیا، بنا به دلایل متعدد به اهداف پلید خود نرسیدند و این توطئه نیمه کاره ماند اما، هرگز رها نشد!
مدتی است حادثه بزرگی در پاریس رخ داده است.
7 تروریست بازگشته از سوریه برای نخستین بار به قلب اروپا زده و صدها غیرنظامی بیگناه را کشته و مجروح کردهاند. اکنون که در حال مطالعه این وجیزهاید، در خیابانهای پاریس و اطراف این شهر، قیامتی برپا شده است. سه ماه حالت فوقالعاده اعلام شده، در خیابانها نیروهای پلیس، ارتش و تروریستها در حال تعقیب و گریزند، مسابقه فوتبال آلمان و هلند از ترس عملیات تروریستی لغو شده، بطور مرتب، خبر از کشف سلاح و مواد منفجره و بمب در آمبولانس و خانه و کلیسا و ... منتشر میشود، پرواز هواپیماهای مسافربری به دنبال تهدیدات تروریستی لغو میشود، حملات و انفجارهای تروریستی پراکندهای رخ میدهد و روزی نیست که در این کشور خونی ریخته نشود، بمبی کشف نگردد و عدهای تروریست با کلی سلاح و مهمات و بمب دستگیر نشوند. اوضاع در سایر کشورهای غربی نیز بسیار ملتهب است. وضعیت امروز حاکم بر غرب «آرامش قبل از توفان» است.
اما سوالات بسیار مهمی هم مطرح شده است. آیا حادثه پاریس «زمینه» داشته یا «پشت پرده»؟ آیا ادامه پروژه ناتمام خاورمیانه بزرگ آغاز شده یا اتفاقی است کاملا اتفاقی رخ داده و مراکز اطلاعاتی غرب و رژیم صهیونیستی در آن نقشی ندارند؟
از مجموعه تحولات و موضعگیریهای پس از حادثه پاریس اینگونه بر میآید که، یک «اجماع ملی» و «جهانی» علیه داعش و تروریسم در حال شکل گیری است. شکل گیری این اجماع نیز به شدت متاثر از فضای احساسی و روانی حاکم بر کشورها و خطری است که دنیا از بابت هیولای داعش احساس کرده است.
تا اینجای کار مشکل آنقدرها جدی نیست، چرا که هیچ کس مخالف اجماع و اتحاد جهانی علیه داعش و تکفیریها که در جنایت حد و مرز نمیشناسند نیست. مشکل از آنجا شروع میشود که گفته شود، قرار است آمریکا و متحدین غربی و عربی اش سکاندار این اجماع جهانی ضد تروریستی شوند!
آمریکا به عنوان صاحب اصلی سگ هار داعش - و در خوشبینانهترین حالت- عامل غیرمستقیم ایجاد داعش، بخشی از مشکل است، بنا بر این محوریت قرار گرفتن این کشور در اجماع جهانی ضد داعش آن هم با شعار اسد باید برود، هم مضحک است و هم مشکوک.
اینکه پس از حادثه پاریس، از سوی غربیها به همان اندازهای که علیه داعش موضعگیری میشود، علیه اسد نیز موضع گیری میشود مسئله بسیار مهمی است. اتفاقا، همین یک مسئله کافی است تا حادثه پاریس را از اساس مشکوک و پشت پردهای دانست. دشمن، این روزها بشار اسد، قاتل داعش را جزو خطوط قرمز خود قرار میدهد و در عین حال بر لزوم نابودی داعش هم تاکید میورزد.
اینکه رئیس جمهور فرانسه،آمریکا، آلمان و انگلیس پس از حادثه پاریس سفت و سختتر از گذشته میگویند، اسد باید برود، یک تضاد آشکار با هدف اعلامی آنها یعنی مبارزه با داعش دارد و یک موضع غیرمنطقی، غیرقانونی هم هست. نیست؟ مگر نه اینکه اسد بیش از 4 سال است که جور تمام دنیا را کشیده و به تنهایی در حال نبرد با تکفیریهای آدمخوار است! همان تکفیریهایی که امروز غربیها میگویند، آنها را نشانه رفته است.
مسئله مشکوک دیگر، تلاشهایی است که همین چند کشور غربی- با سوء استفاده از فضای ملتهب حاکم بر غرب- با هدف مجاب کردن حامیان نظام سوریه- یعنی روسیه و ایران-برای رها کردن اسد آغاز کردهاند. حمایت ایران، روسیه، عراق، لبنان و حزب الله از بشار اسد، حمایت از یک شخص نیست، حمایت از یک تفکر و یکی از بازوهای اصلی مقاومت است.
سوریه اگر امروز اینگونه وحشیانه به صحنه تاخت و تاز حرامیهای داعش و غرب تبدیل شده، به خاطر پای کار بودن شخص اسد در مقاومتی است که آرامش را از رژیم کودککش صهیونیستی گرفته است. اسد کافی است اعلام کند، دیگر در کنار ایران و حزبالله و ملت مظلوم فلسطین نیست تا همین غرب و کشورهای مرتجع عرب آستینها را بالا زده، یک شبه ضمن کشیدن قلاده داعش، سوریه را بهتر از قبل آباد کنند. درست به همین دلیل باید بشار اسد خط قرمز ما باقی بماند.
آغاز زمزمههای حمله به سوریه برای مقابله با تروریسم از سوی انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا آن هم پس از حوادث پاریس نیز، این حادثه را به طرز عجیبی به حوادث 11 سپتامبر شبیه میکند. حادثه پاریس در حال شکل دادن یک اجماع غربی در سطح مردم و مسئولان برای توجیه لشکرکشی غرب به منطقه است.
برخی از کشورهای غربی به خاطر مخالفتهای گسترده مردمی و سیاسی، حاضر به مشارکت در ائتلاف بیخاصیت آمریکا علیه داعش نشده بودند. ائتلافی که جز نابودی زیرساختهای سوریه، افتخار دیگری ندارد. اما امروز به برکت حادثه پاریس، این مخالفتها رفته رفته کمرنگ و کمرنگتر میشود. حتی از روسیه برای شرکت در این جنگ دعوت میشود تا سرعت محیرالعقول ائتلاف روسی-سوری در نابودی تکفیریها گرفته شود!
نکته مهم دیگر، به مسئولین کشورمان بازمیگردد. غربیها در مذاکرات هستهای نشان دادند، اصلا قابل اعتماد نیستند. مهمترین عامل دوام مقاومت منطقه نیز کشور عزیز خودمان ایران است که مظلومین دنیا به آن چشم امید بستهاند. غربیها با استفاده از حادثه پاریس، تلاش زیادی میکنند، پای ایران را هم به این ائتلاف غربی باز کنند تا بدین ترتیب، اول روحیه مقاومت را تضعیف کنند و بعد ریشه آن را بزنند. پیوستن ایران به ائتلاف آمریکا، چه پیام مخربی برای مقاومت دارد؟!
پس از گفت و گوی تلفنی آقای روحانی، رئیس جمهور محترم کشورمان با همتای فرانسوی خود درباره حوادث پاریس، برخی رسانههای غربی تیتر زدند: ایران با پیوستن به ائتلاف ضد داعش آمریکا موافقت کرده است، ائتلافی که به دنبال کنار زدن اسد است! نکته تلختر این که، این نیاز خود را از موضع قدرت و تحت عنوان یک امتیاز به ایران مطرح میکنند.
همه این نکات به علاوه نکات مهم دیگری که طرح آن در این وجیزه نمیگنجد، نشان میدهد، اینکه عدهای میگویند، حادثه پاریس یک توطئه برای لشکرکشی به منطقه و زدن مقاومت است، زیاد هم بیراه نیست. به ویژه اینکه یادآوری کنیم، پروژه آمریکا برای منطقه که با حادثه پیچیده 11 سپتامبر کلید خورد، نیمهکاره مانده است. اگر فرضیه توطئه بودن حادثه پاریس را بپذیریم، این نکته را هم باید یادآوری کنیم که، ممکن است در این توطئه حتی، فرانسه هم بازی خورده باشد! آمریکا و اسرائیل سالهاست به دنبال سرشکن کردن هزینه لشکرکشی به منطقه بین متحدین خود هستند. طرحی که در حمله به عراق و افغانستان نیز به اجرا، درآوردند.
جعفر بلوری